مدیریت زندگی خصوصی و اجتماعی

زندگی بهتر با OverActive

مدیریت زندگی خصوصی و اجتماعی

زندگی بهتر با OverActive

تفاوت خصایص دو جنس زن و مرد/برگرفته از فصل آخر کتاب تکنیک رهایی ذهن


•مرد می خواهد تنها باشد و مشکلش را خودش حل کند.

•زن همدرد می خواهد و نمی خواهد تنها باشد.

•مرد می خواهد از نظر همسرش قهرمان باشد.

•زن می خواهد شوهرش بداند که به او تکیه کرده است.

•مرد از وقت گذراندن بیش از حد همسرش با فرزندان حسودی می کند.

•زن از وقت گذرانی همسرش با بچه ها لذت میبرد.

•مرد گمان می کند اگر یک بار گفت "دوستت دارم" این برای همیشه در خاطر زن میماند.
•زن نیاز دارد که "دوستت دارم" به هر دلیلی تکرار شود.
•مرد نیاز به دادن عشق دارد.

•زن نیاز به دریافت کردن عشق دارد.

•مرد عاشق دیدن خوشحالی زن است.

•زن با دیدن خوشحالی زیاد مرد به تفّکر فرو میرود.

•مرد دوست دارد تشویق بشود و زن دوست دارد حمایت بشود.

•مرد نیاز به فضا دارد و زن نیاز به نزدیک شدن.
•ناراحتی زن احساس مفید نبودن به مرد میدهد.
•ناراحتی مرد به زن احساس دوست نداشته شدن میدهد.
•مرد در سکوت فکر می کند و فقط جملات ضروری را بیان می کند.
•زن با صدای بلند تمامی افکارش را بیان می کند.



"چکیده ای‌ از کتاب تکنیک رهایی ذهن"

37 درد مشترک ایرانیان

ﺻﺎﺩﻕ هدایت در کتاب بوف کور از 37 درد مشترک ایرانیان چنین می نویسد:


1 - ﺍﮐﺜﺮ ﻣﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ ﺗﺨﯿﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻔﮑﺮ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ *.

*

2 - ﺩﺭ ﻫﺮ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺷﺨﺼﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﻠﯽ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ *.

*

3 - ﺑﺎ ﻃﻨﺎﺏ ﻣﻔﺖ ﺣﺎﺿﺮﯾﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺍﺭ ﺑﺰﻧﯿﻢ *.

*

4 - ﺑﻪ ﺑﺪﺑﯿﻨﯽ ، ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺵ ﺑﯿﻨﯽ ﺗﻤﺎﯾﻞ ﺩﺍﺭﯾﻢ *.

*

5 - ﻧﻮﺍﻗﺺ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ ، ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺭﻓﻊ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻗﺪﺍﻣﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ *.

*

6 - ﺩﺭ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻓﻀﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻦ ‏« ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ‏» ﺷﺮﻡ ﺩﺍﺭﯾﻢ *.

*

7 - ﮐﻠﻤﻪ ﯼ ‏«ﻣﻦ ‏» ﺭﺍ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ‏« ﻣﺎ ‏» ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﺑﺮﯾﻢ *.

*

8 - ﻏﺎﻟﺒﺎً ﻣﻬﺎﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ *.

*

9 - ﺑﯿﺸﺘﺮ ، ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﯽ ﺑﺮﯾﻢ ﻭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ *.

*

10 - ﺍﺯ ﺩﻭﺭﺍﻧﺪﯾﺸﯽ ﻭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻋﺎﺟﺰﯾﻢ ﻭ ﺩﭼﺎﺭ ﺭﻭﺯﻣﺮﮔﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ *.

*

-11 ﻋﻘﺐ ﺍﻓﺘﺎﺩﮔﯽ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﺗﻮﻃﺌﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﯾﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﺁﻥ ﻫﻢ ﻗﺪﻣﯽ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ *.

*

12 - ﺩﺍﺋﻤﺎً ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ، ﻭﻟﯽ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ *.

*

13 - ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﯼ 90 ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ *.

*

-14 ﻏﺮﺑﯽ ﻫﺎ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ ﻭ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﻭ ﻓﯿﻠﺴﻮﻑ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﻭﻟﯽ ﻣﺎ ﺷﺎﻋﺮ ﻭ ﻓﻘﯿﻪ *!

*

-15 ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﯿﻤﯿﺎ ﮔﺮﯼ ﺑﻮﺩﯾﻢ ، ﻏﺮﺑﯽ ﻫﺎ ﻋﻠﻢ ﺷﯿﻤﯽ ﺭﺍ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﺩﺍﺩﻧﺪ *.

*

-16 ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺭَﻣﻞ ﻭ ﺍُﺳﻄﺮﻻﺏ ، ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺸﻒ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﮐﻮﺍﮐﺐ ﺑﻮﺩﯾﻢ ، ﻏﺮﺑﯽ ﻫﺎ ﻋﻠﻢ ﻧﺠﻮﻡ ﺭﺍ ﺑﻨﺎ ﻧﻬﺎﺩﻧﺪ *.

*

-17 ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻫﺪﻑ ﻣﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﯿﻢ ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻭ ﺑﺪ ﺑﯿﺎﺭﯼ

ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ، ﻭﻟﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺗﺠﺰﯾﻪ ﻭ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻋﻠﻞ ﺁﻥ ﻧﻤﯽ ﭘﺮﺩﺍﺯﯾﻢ *.

*

-18 ﻏﺮﺑﯽ ﻫﺎ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﻣﺘﻌﺎﺭﻑ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺮﺱ ﻋﻤﻮﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ،ﻭﻟﯽ ﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﮑﺎﺭﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ *!

*

-19 ﻣـُﺮﺩﻩ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﯾﻢ *!

*

-20 ﻏﺮﺑﯽ ﻫﺎ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﻣﺎﻥ ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﻨﺪ *!

*

21 - ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﮐﻮﺯﻩ ﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﻮﺯﻩ ﯼ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺁﺏ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ *!

*

-22 ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺑﺎ ﺻﺪﻗﻪ ﺩﺍﺩﻥ ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺍﻗﺪﺍﻣﺎﺕ * ﻧﺎﺑﺨﺮﺩﺍﻧﻪﯼ ﺧﻮﺩ ، ﺑﯿﻤﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ *.

*

-23 ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﯿﺮﯼ ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻫﺎﯼ ﻣﻤﮑﻦ ،ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭ ،ﺍﺳﺘﺨﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ *.

*

-24 ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ، ﻣﺮﻍ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻏﺎﺯ ﺍﺳﺖ *.

*

-25 ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﺟﻪ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﭘﺬﯾﺮ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻋﯿﺐ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ، ﺑﺪﺧﻮﺍﻩ ﻣﺎﺳﺖ *!

*

-26* ﭼﺸﻢ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ *.

*

-27* ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ، ﺯﻭﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﺍﯾﺖ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ *.

*

-28 ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺎﯼ ﺍﺳﺘﺪﻻﻟﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﻟﻨﮕﺪ ، ﺑﺎ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺭﺍ ﻗﺎﻧﻊ ﮐﻨﯿﻢ *.

*

-29 ﺩﺭ ﻏﺎﻟﺐ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎ ، ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﺣﺴﺎﺏ ﺑﺒﺮﻧﺪ ، ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﻧﺪ *.

*

-30 ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﮔﺮﺑﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺩَﻡ ِﺣﺠﻠﻪ ﮐـُﺸﺖ *.

*

-31 ﺍﮐﺜﺮﺍً ، ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺿﺎﺑﻄﻪ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ *.

*

-32 ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺑﺮﺍﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﺍﺳﺖ *.

*

-33 ﻏﺎﻟﺒﺎً ﺍﻓﺮﺍﺩ ﭼﺎﭘﻠﻮﺱ ﺑﯿﻦ ﻣﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﺩﺍﺭﻧﺪ *!

*

-34 ﺍﻭﻝ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﯾﻢ ، ﺑﻌﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﻮﻟﻪ ﮐﺸﯽ ، ﮐﺎﺑﻞ ﮐﺸﯽ ﻭ ﻏﯿﺮﻩ ﺻﺪ ﻫﺎ ﺟﺎﯼ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ *!

*

-35 ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺩﻥ ﻭ ﻋﻤﻞ ﻧﮑﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ، ﯾﮏ ﻋﺎﺩﺕ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ *!

*

-36 ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﺮﺩﻥ ، ﻧﻤﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﻢ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﻢ ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ *!

*

-37 ﺷﺎﻧﺲ ﻭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ *!


* ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻋﯿﻮﺏ ﻫﻨﻮﺯ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ؟ *!!!


* ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺻﺎﺩﻕ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺣﺪﻭﺩ 60 ﺳﺎﻝ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ

مواظب تکراری شدن زندگیتان باشید(من برای یک گل نخواهم مرد)

زوجی تنها دوسال از زندگیشان گذشته بود به تدریج با مشکلاتی در جریان مراودات خود مواجه شدند به گونه ای که زن معتقد بوداز این زندگی بی معنا بیزار است زیرا همسرش طرفدار رمانتیسم نبود،بدین سبب روزی از روزها به شوهرش گفت که باید ازهم جدا شویم.

 اما شوهر پرسید چرا؟ زن جواب داد من از این زندگی سیر شده ام دلیل دیگری وجود ندارد.

تمام عصر آنروز شوهر به آرامی سیگار می کشید و حرفی نمیزد. زن بسیار غمگین شده در این اندیشه بود که شوهرش حتی برای ماندن ، او را متقاعد نمی سازد. 


تا اینکه شوهر از او پرسید: چطور میتوانم تو را از تصمیم منصرف کنم؟ زن در جواب گفت توباید به یک سوال من پاسخ دهی اگر پاسخ تومرا راضی کند من از تصمیم ،منصرف خواهم شد، سپس ادامه داد من گلی در کنار پرتگاه را بسیار دوست دارم اما نتیجه چیدن آن گل مرگ خواهد بود آیا تو آنرا برای من خواهی چید؟ شوهر کمی فکر کرد و گفت فردا صبح پاسخ این سوال تورا میدهم


صبح روز بعد زن بیدار شد ومتوجه شد که شوهرش درخانه نیست و روی میز نوشته ایی زیر فنجان شیرگرم دیده میشود زن شروع به خواندن نوشته شوهرش کردکه میگفت: عزیزم ، من آن گل را نخواهم چید اما بگذار علت آنرا برایت توضیح دهم


اول اینکه تو هنگامی که با کامپیوتر تایپ میکنی مرتکب اشتباهات مکرر میشوی و بجز گریه چاره دیگری نداری به همین دلیل من باید زنده باشم تا بتوانم اشتباه تورا تصحیح کنم


دوم اینکه تو همیشه کلید را فراموش میکنی ، من باید زنده باشم تادر را برای تو باز کنم


سوم اینکه تو همیشه به کامپیوتر نگاه میکنی و این نشان میدهد تو نزدیک بین هستی، من باید زنده باشم تا روزی که پیر میشوی ناخن های تورا کوتاه کنم


به همین دلیل مطمئنا کسی وجود ندارد که بیشتر از من عاشق تو باشد و من هرگز آن گل را نخواهم چید. اشکهای زن جاری شد اشکهایی که مانند گل درخشان و شفاف بود، وی به خواندن نامه ادامه داد: 


عزیزم اگر تو از پاسخ من خرسند شدی لطفا در را باز کن زیرا من نانی که تو دوست داری را ، در دست دارم

زن در را باز کرد و دید شوهرش همچنان در انتظار ایستاده است. زن اکنون میدانست که هیچ کس بیشتر از شوهرش اورا دوست ندارد.


آری عشق همان جزییات ریز معمولی وعادی زندگی روزانه است که خیلی ساده وبی اهمیت از کنار آنها میگذریم....

تفاوت استراتژی آدمهای ثروتمند .....وآدمهای فقیر....??...

بخشی از مطالب برگرفته از کتاب " اسرار ذهن ثروتمند " می باشد.........


در این مبحث کلمه "ثروتمند" و "فقیر" تنها مربوط به زمینه مالی نیست بلکه در تمام ابعاد مربوط به زندگی بشری هست. چه بسیارآدمهایی هستند که ازنظرمالی غنی ولی در سایرابعاد زندگی ضعیف و فقیر هستند. هدف از ثروتمند بودن، داشتن تمام خصوصیات ونکات مثبت در کلیه ابعاد مختلف بشری هست.


 


تفاوت اول:


+ آدمهای ثروتمند معتقدند: من خودم زندگی خودم را می سازم.


- آدمهای فقیرمعتقدند: زندگی برای من تصادفی پیش می آید.


 


تفاوت دوم:


+ آدمهای ثروتمند با هدف برنده شدن بازی می کنند.


- آدمهای فقیر با هدف بازنده نشدن بازی می کنند.


 


تفاوت سوم:


+ افراد ثروتمند تعهد به ثروتمند شدن را دارند.


- افراد فقیر آرزوی ثروتمند شدن را دارند.


 


تفاوت چهارم:


+ ثروتمندان گسترده و بزرگ می اندیشند.


- فقیران محدود و کوچک می اندیشند.


 


تفاوت پنجم:


+ ثروتمندان بر روی فرصتها تمرکز می کنند.


- فقیران بر روی موانع تمرکز دارند.


 


تفاوت ششم:


+ آدمهای ثروتمند افراد ثروتمند و موفق را دوست دارند.


- آدمهای فقیر از ثروتمندان بیزارومتنفر هستند.


 


تفاوت هفتم:


ثروتمندان با آدمهای مثبت و موفق معاشرت می کنند.


فقرا با آدمهای منفی و شکست خورده معاشرت می کنند.


 


تفاوت هشتم:


ثروتمندان مشتاق تبلیغ خود و ارزشهایشان هستند.


فقیران اشتیاق به تبلیغ خود و ارزشهایشان ندارند.


 


تفاوت نهم:


آدمهای ثروتمند مشکلات خود را کوچک و حل شدنی می دانند.


آدمهای فقیر مشکلات خود را بزرگ و حل نشدنی می پندارند.


 


تفاوت دهم:


ثروتمندان گیرنده و درخواست کننده های عالی هستند.


فقرا گیرنده و درخواست کننده های ضعیفی هستند.


 


تفاوت یازدهم:


ثروتمندان ترجیح می دهند تا براساس نتایج و عملکرد پول دریافت کنند.


فقیران ترجیح می دهند تا براساس زمان و مدت پول دریافت کنند.


 


تفاوت دوازدهم:


ثروتمندان به " همه با هم" می اندیشند.


فقیران به" این یا آن " می اندیشند.


 


تفاوت سیزدهم:


ثروتمندان روی ارزش خالص دارایی خود تمرکز می کنند.


فقیران روی درآمد شغلی خودشان تمرکز دارند.


 


تفاوت چهاردهم:


آدمهای ثروتمند پولهایشان را بدرستی اداره و مدیریت می کنند.


آدمهای فقیر پولهایشان را نادرست اداره و مدیریت می کنند.


 


تفاوت پانزدهم:


ثروتمندان کاری می کنند که پول برای آنها کارکند.


فقیران طوری هستند که برای پول کار می کنند.


 


تفاوت شانزدهم:


ثروتمندان برخلاف ترسی که دارند اقدام می کنند.


فقیران به ترس اجازه می دهند که متوقفشان کند.


 


تفاوت هفدهم:


آدمهای ثروتمند همیشه درحال یادگیری و رشد هستند.


آدمهای فقیرفکرمی کنند که همه چیزرا می دانند.

فریدون مشیری: عاشقم

اهل همین کوچه ی بن بست کناری

که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی

تو کجا ؟

توچه کجا ؟

پنجره ی باز کجا ؟

من کجا ؟

عشق کجا؟

طاقتِ آغاز کجا ؟

تو به لبخند و نگاهی

منِ دلداده به آهی

بنشستیم

تو در قلب و

منِ خسته به چاهی...

گُنه از کیست؟

از آن پنجره ی باز؟

از آن لحظه ی آغاز؟

از آن چشمِ گنه کار؟

از آن لحظه ی دیدار؟

کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت

همه بر دوش بگیرم

جای آن یک شب مهتاب

تو را یک نظر از کوچه ی عشاق ببینم

به کسی کینه نگیرید

دل بی کینه قشنگ است

به همه مهر بورزید

به خدا مهر قشنگ است

دست هر رهگذری را بفشارید به گرمی

بوسه هم حس قشنگی است

بوسه بر دست پدر

بوسه بر گونه مادر

لحظه حادثه بوسه قشنگ است

بفشارید به آغوش عزیزانپدر و مادر و فرزند

به خدا گرمی آغوش قشنگ است

نزنید سنگ به گنجشک

پرگنجشک قشنگ است

پرپروانه ببوسید

پر پروانه قشنگ است

نسترن را بشناسید

یاس را لمس کنید

به خدا لاله قشنگ است

همه جا مست بخندید

همه جا عشق بورزید

سینه با عشق قشنگ است

بشناسیدخدا

هر کجا یاد خدا هست

هرکجا نام خدا هست

سقف آن خانه قشنگ است

حکایت از ابولحسن خرقانی

ابولحسن خرقانی؛گفت :

جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد..

اول:مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد!.

او گفت؛ای شیخ ! خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد شد..؟؟؟


دوم:مستی دیدم که افتان و خیزان در جاده های گل آلود میرفت... به او گفتم؛قدم ثابت بردار تا نلغزی! گفت؛من بلغزم باکی نیست... به هوش باش تو نلغزی شیخ!!!که جماعتی از پی تو خواهند لغزید...


سوم:کودکی دیدم که چراغی در دست داشت. گفتم؛این روشنایی را از کجا آورده ای؟! کودک چراغ را فوت کرد و آنرا خاموش ساخت و گفت؛تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت!؟


چهارم:زنی بسیار زیبا که در حال خشم از شوهرش شکایت میکرد! گفتم؛اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن!!! گفت؛من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بی خود شده ام که از خود خبرم نیست،تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری ؟

زندگی کوتاست پس قدر زندگی را بدانید

به تاریخ های روی سنگ قبر نگاه کنید:

تاریخ تولد- تاریخ مرگ

آنها فقط با یک خط فاصله از هم جدا شده اند،

همین خط فاصله کوچک نشان دهنده تمام مدتی است که ما

روی کره زمین زندگی کرده ایم،

ما فقط به اندازه یک " خط فاصله" زندگی می کنیم!

و ارزش این خط کوچک را تنها کسانی می دانند که به هم عشق ورزیده اند.

آنچه در زمان مرگ مهم است پول و خانه و ثروتی که باقی می گذاریم نیست، بلکه چگونه گذراندن این خط فاصله است.

بیایید به چرایى خلقتمان بیاندیشیم

بیایید بیشتر یکدیگر را دوست داشته باشیم

دیرد تر عصبانی شویم

بیشتر قدردانی کنیم

کمتر کینه توزی کنیم

بیشتر احترام بگذاریم

بیشتر لبخند بزنیم

و به یاد داشته باشیم که این " خط فاصله" خیلی کوتاه است!

به هر چه فکر کنیم همان می شود،قدرت افکارمان را دست کم نگیریم.

دوستی داشتم که چای را آن قدر کم رنگ می‌‌نوشید که به سختی می‌‌توانستیم بفهمیم که آب جوش نیست!

چربی‌ و نمک هم اصلا نمی‌‌خورد! ورزش می‌‌کرد و وقتی از ا‌و علت این کار‌هایش را می‌‌پرسیدیم، می‌‌گفت که این‌ها برای سلامتی‌ بد است و سکته می‌‌آورد.

ا‌و در چهل و پنج سالگی در اثر سکته قلبی درگذشت! ....

چندی پیش یک زندانی د

ر امریکا از زندان گریخت.

به ایستگاه راه آهن می رود و سوار یک واگن باری می شود.

در واگن به صورت خودکار بسته می شود و قطار به راه می افتد.او متوجه می شود که سوار فریزر قطار شده است. روی تکه کاغذی می نویسد که این مجازات رفتار های بد من است, که باید منجمد شوم.

وقتی قطار به ایستگاه می رسد, مامورین با جسد او روبرو می شوند.در حالی که فریزر قطار 

خاموش بوده است.....

.

منتظر هرچه باشیم،همان برایمان پیش می‌‌آید. منتظر شادی باشیم،شادی پیش می‌‌آید.

منتظر غم باشیم،غم پیش می‌‌آید.

هرگز پول را برای بیماری و مشکلات پس انداز نکنیم. چون رخ می‌‌دهد.

پول را برای عروسی ،برای خرید خانه،اتومبیل، مسافرت و نظایر آن پس انداز کنیم.

وقتی می‌‌گوئیم این پول برای خرید اتومبیل است، دیگر به تصادف فکر نکن...

ژاپنی‌ها ضرب‌المثل جالبی دارند و می‌گویند: 

اگر فریاد بزنی به صدایت گوش می‌دهند !

و اگر آرام بگویی به حرفت گوش می‌دهند !

 قدرت کلماتت را بالا ببر نه صدایت را ! 

این "باران" است که باعث رشد گل ها می شود نه "رعد و برق" !

شما و حل اختلافات خانوادگی

در زندگی هر کس در طول زمان لاجرم مشکلاتی پیش می آید.

چرا ؟ چون هیچ دو نفری وجود ندارند و نداشتند که صددرصد منطبق هم باشند.

مهم این است که در برخورد با مشکلات چه عکس العملی از خود نشان دهید.

اگر مشکل بر شما سوار شود لاجرم در تمام قسمتهای زندگی شکست خواهید خورد, پس, سعی کنید سوار کار خوبی باشید.

تبدیل مشکلات به فرصت.

تصور کنید یک کاغذ A4 در دستان شماست و شما با یک مداد روی آن نقطه ای گذاشته اید.حال اگر مداد را بردارید,نقطه در همان اندازه باقی می ماند و حتی گاها در گذر زمان و عوامل محیطی پاک می شود ولی هنوز نقاط سفید زیادی وجود دارد.حال تصور کنید دست خود را برندارید و اصرار به پررنگ نگه داشتن نقطه داشته باشید.کمکم خسته میشوید,تمرکزتان تحلیل میرود,دستتان شروع به لرزیدن میکند و درست این موقع همان زمانی است که نقطه در حال برزگ شدن است و در گذر زمان از کاغذ بیرون میزند و دیگر جایی برای سفیدی باقی نمی ماند.

حال به زندگی واقعی برمیگردیم:

زندگی ما مثل همان کاغذ سفید است, و مشکلات همان نقطه ها هستند.

اگر مشکلی ایجاد شد و یکی از طرفین کوتاه آمد , درواقع مداد را برداشته و مشکل در همان اندازه باقی می ماند و در اثر گذشت زمان پاک می شود.

ولی اگر طرفین به مشکل و اختلاف بوجود آمده پافشاری کنند,مشکل بزرگ و برزگتر میشود و از صفحه سفید زندگی بیرون میزند بنحوی که دیگر هیچ جای سفیدی در صفحه زندگی باقی نمیماند و ادامه زندگی سخت,دشوار و  طاقت فرسا می شود.

چه بسا مشکلات بسیار کوچک و اختلافات خرد که باعث جدایی شده اند.

پس فداکار باشید.